۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

روزی که ژول ورن نويسنده و اندیشمند فرانسوی درگذشت

ژول ورن

«ژول ورن نويسنده و انديشمند فرانسوی 24 مارس 1905 در 77 سالگی و در حالی که قلم در ميان انگشتانش بود و پنجاه و پنجمين کتاب خود را مي نوشت درگذشت. وي بسال 1828 در " نانت " به دنيا آمده بود. ژول ورن در هر رشته اي قادر به نوشتن بود ولي در داستان نگاري مهارت ويژه داشت.» به نقل از سایت تاريخ روزشمار ایرانیان

من اما خودم عاشق ژول ورن هستم. شخصیت پردازیهایش هر چند در خیلی از موارد تکراری است اما هیچ وقت برای من و دیگر خوانندگانش تازگیش را از دست نداد. اما از همه مهمتر این که او همیشه به دو موضوع مورد علاقه من می پرداخت جغرافیا و علم. با ژول ورن بود که من عاشق جغرافیا شدم.
یادش به خیر چه دورانی با او داشتم. ایکاش بازهم می توانستم لذت خواندن دوباره کتابهایش را بچشم. بخصوص کتاب «فرزندان کاپیتان گرانت» که به نوعی مقدمه ای بر کتاب «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» و «جزیره اسرارآمیز» است. اما دو کتاب بسیار دوست داشتنی دیگر هم داشت یکی «میشل استروگوف» و دیگری «شهاب سنگ» که هر دو بسیار جذاب و زیبا هستند.

۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه

گزارش کتاب «دختر پرتقالی»


نام کتاب: دختر پرتقالی
نام اصلی: The Orange Girl
نويسنده: يوستین گاردر (Jostein Gaarder)
مترجم: مهوش خرمی پور
ناشر: کتابسرای تندیس
نوبت چاپ: دوم 1387
تعداد صفحه: 188 صفحه
شمارگان: 2000 نسخه
قیمت: 25,000 ريال
شابک: X-13-8914-964
بارکد: 6-894413-964-978

يوستين گاردر نويسنده ای است که می توانيد مطمئن باشيد هر دفعه کتابی متفاوت از او می خوانيد. هر چند زمينه کارهای او هميشه «فلسفه» است و روش داستان گوئیش شامل نقل خرده داستانها در متن داستان اصلی است. اما خوشبختانه فلسفه آنقدر موضوع برای گفتن دارد که حالا حالاها لازم نیست يوستين گاردر سراغ موضوعی تکراری برود. موضوع داستانی کتاب «دختر پرتقالی» به بحث «عشق» می پردازد.

داستان با پسر نوجوانی شروع می شود که در سن بلوغ است، اما ناگهان نامه ای از پدرش به دستش می رسد که یازده سال پيش مرده است. پدرش در اين نامه شرح ماجرائی را می دهد که چطور یک شب در واگن تراموا با دختر ناشناسی روبرو می شود که يک کاپشن بلند پرتقالی رنگ پوشیده و يک پاکت بزرگ پر از پرتقال در دست دارد. او در لحظه ای سعی می کند مانع افتادن دختر شود، اما تلاشش باعث می شود پاکت پرتقالها کف واگن پخش و پلا شود! او سعی می کند تمام پرتقالها را جمع کند، اما دخترک تنها یک پرتقال را از او می گیرد و در ايستگاهی پیاده شود و تنها وقتی تراموا حرکت می کند، پدرش می فهمد که عاشق دختر شده است!

بقیه داستان شرح شوریدگی های عشق اين پدر است.اما او چگونه می تواند به عشق برسد؟ به جز یک پاکت بزرگ پرتقال و کاپشنی پرتقالی رنگ سر نخی در دست ندارد! بنابراین اسم دختر پرتقالی را برای معشوقش انتخاب می کند! و شروع به جستجوی او در شهر می کند. اما پیدا کردن یک دختر ناشناس در یک شهر پرجمعیت کار ساده ای نیست. در حالی که زمان به سرعت می گذارد او سعی می کند از روی سرنخهای که در دست دارد، در باره دختر، کارش، محل زندگیش و هر چیز دیگری مربوط به او حدس بزند. بعضی وقتها حدس می زند که او فردی است که در حال آماده شدن برای یک سفر طولانی در مناطق قطبی با یک همراه مرد خشن است. و يا او را دانشجوی پزشکی فرض می کند که پرتقالها را برای یک مهمانی دانشجویی گرفته است و البته یک دوست پسر پزشک هم دارد. يا ممکن است او دختر بزرگ یک خانواده پر جمعیت فقیر باشد و يا حتی خواهر روحانی در یک پروشگاه. ممکن است پرستار یک مهد کودک و یا ....

داستان با سبک تعریف کردن یوستین گاردر جذاب است. اما با توجه به ولنگار بودن فرهنگ اسکاندیناوی نویسنده و متعصب بودن مسئولان ارشاد ما می توان حدس زد که حجم قابل توجه ای از کتابی که در مورد عشق نوشته شده است پیش پرتقال فروش باقی مانده است! با این وجود خواندن این کتاب را به شما دوستان توصیه می کنم. داستان لطیفی است از نویسنده ای فیلسوف در مورد عشق.

اما چندتا لینک مفید:
زندگی نامه نویسنده
درباره نویسنده در ویکیپدیا
درباره کتاب
درباره کتاب در سایت GoodReads
درباره کتاب در Books Google

شاد و کتاب خوان باشید
كرم كتاب

۱۳۸۷ اسفند ۱۷, شنبه

گزارش کتاب «سام نامه»

نام کتاب: سام نامه
نويسنده: خواجوی کرمانی
تصحيح: دکتر ميترا مهرآبادی
ناشر: انتشارات دنيای کتاب
نوبت چاپ: اول 1386
تعداد صفحه: 805 صفحه
شمارگان: 500 نسخه
قیمت: 125,500 ريال
شابک: 1-021-346-964-978

وقتی صحبت از ادبيات پهلوانه است، بدون شک همه به سراغ شاهنامه می روند. شاهنامه کتاب سترگی است که پر از پهلوانی ها و پهلوانها است. اما به غیر از چند نفر خاص مثل رستم، دارا و اسکندر به بقیه به خيلی کم پرداخته است. می دانيم که منبع شاهنامه داستانهای قديمتری بوده است که حکيم طوس آنها را به شعر در آورده است. علارغم حجيم بودن شاهنامه مسلم است که در به نظم آوردن اين داستانها بخشهای تعديل و حذف شده است که به وضوح رد پای آنها را می توانيم در شاهنامه ببينيم. يکی از این موارد در مورد پهلوان بزرگی است که ما هميشه به صورت يک پهلوان پير می شناسيمش زيرا که به طور پيش فرض نقش پدربزرگ نقش اصلی داستان يعنی رستم را دارد. بله منظور من «سام» است که هر چند اسمش طنين غربی دارد، اما بسيار اصيل است. سام فرزند نريمان است؛ که از نسل پادشاه بزرگ جهان جمشيد است. با نگاهی گذرا به شاهنامه چاپ مسکو با تصحيح «ژول مول» اولين برخوردمان با سام ذکر نام او در پايان ذکر نام پهلوانانی است که لشکر فريدون به رهبری منوچهر نوه دختری ايرج که برای انتقام از پسرهای ديگر فريدون «سلم» و «تور» که پدربزرگش را کشته اند آماده می شوند، آمده است. اما با وجود پهلوانانی چون قارن مبارز، گرشاسپ گردنکش تیغ زن و قباد سام محلی برای مبارزه پيدا نمی کند و تنها پس از کشته شدن سلم و تور با خبر می شویم که فريدون وی را از هندوستان فرا می خواند. سام با ثروتی بیکران از جنگ جادوستان برمی گردد و فريدون از او می خواهد که همیشه يار و يآور منوچهر باشد و به نوعی شاه منوچهر را به سام می سپارد و می ميرد که این به نوعی نشان می دهد سام بايد سابقه طولانی تر در مبارزات و پهلوانی ها داشته باشد. که در شاهنامه اثری از آن نیست.
در مرحله بعدی به داستان تولد زال می رسيم که بدون ذکر نامی از مادرش به تولد فرزند سفید موی اشاره می شود که سام او را دیوزاده می پندارد و در دل کوه رهایش می کند تا خوراک وحوش شود. البته می دانيم که سیمرغ این فرزند را پيدا می کند و بزرگ می کند. و بالاخره در بزرگی سام به خواب او را می بیند و پشيمان از گناهی که کرده به کوهستان بر می گردد و زال را به نزد خودش می برد. البته به نظر نمی رسد از او دلخوش باشد! چون خیلی زود پادشاهی سيستان و زابلستان را برایش از منوچهر می گیرد و روانه سيستانش می کند در حالی که خود هنوز بعنوان سپهبد ایران زمين در دربار باقی می ماند.
اما دردسرهای زال برای سام باقی است. زال جوان دختر ندیده به اولين دختر خوش بر روی که می بيند عاشق می شود! در داستان ازدواج زال و رودابه دختر مهراب کابلی، سام ابتدا در نقش مخالف ظاهر می شود چون مهراب از نسل ضحاک است و دشمن ایران زمين محسوب می شود، اما رودابه به دور از چشم پدر از گيسوانش ريسمانی برای زال درست می کند و او را به نزد خود می خواند. مهراب وقتی گند ماجرا در می آيد به اين ازدواج راضی می شود! اما سام دل به این کار نمی دهد و فکر می کند همه اينها راهی برای فرار از زیر مالیات است! بنابراین به کابل لشکر کشی می کند. زال و مادر زنش پا در میانی می کنند و بالاخره سام را وادار می کنند که نامه به منوچهر شاه بنويسد! صد البته منوچهر شاه دست به دامن ستاره شناسان می شود تا ببیند از تخمه اين دیوزاد و از رحم اين دشمن خونی ایرانیان چه به بار می آيد و صد البته ستاره شناسان از پهلوان بزرگی که به دنیا خواه آمد که پادشاهان ایران زمين را سربلند کند، خبر می دهند و به اين ترتيب مجوز این ازدواج رسماً صادر می شود!
در مرحله بعدی سام برای برای ديدن رستم می آيد. رستمی که هر چند هنوز بچه شیرخواره است اما کسی حریفش نیست! اما با بدنيا آمدن قهرمان اصلی نقش سام از آنچه بود نيز کم رنگتر می شود و در بخش بعد وقتی رستم به اولين ماموریت خانوادگی فرستاده می شود تا دژ کوه سپند که دژ نشينان آن پدرجدش نريمان را کشته اند و سام دلير هم بعد از سی سال محاصره نتوانسته است آنها را شکست بدهد، را به زانو در آورد. تنها می بينيم که زال نامه ای به سام می نویسد که نوه ات انتقام خون پدرت را گرفت و سام خوشحال می شود.
اما داستان سام هنوز به پايان نرسیده است. با مرگ منوچهر شاه و بر تخت نشستند نوذر، بر اثر ظلم نوذر اشراف و پهلوانان تصميم می گيرند سر به شورش بر آورند و پیش سام می روند و پيشنهاد می کنند که او بر تخت سلطنت ایران بنشیند. اما سام که حال باید یک پهلوان سالخورده باشد؛ اين پيشنهاد را نمی پذيرد، ( احتمالاً چون مخالف سناریو است!) و پس از اینکه کلی پادشاه و اشراف را نصيحت می کند به جنگ مازندران می رود! و ما ديگر خبری از سام نمی شنويم مگر خبر مرگش و اينکه زال برای او دخمه ای آماده کرده است و همین به افراسياب جرات می دهد که به ایران لشکر کشی کند. و به اين ترتيب در شاهنامه داستان سام تمام می شود! فقط گاه گاهی می شنويم که رستم با گرز سام این يا آن سرکش را کوفته است.
اما داستان «سام نامه» داستان ديگری است که خواجوی کرمانی آن را به نظم آورده است و در واقع مربوط می شود به همان اشاره بسیار کوچکی که در ابتدای داستان شاه نامه شده بود و از رفتن سام به هندوستان و جنگ با جادوستان خبر می داد و از ثروت بی مثالی که آورده بود و تمام دربار منوچهر شاه را متعجب کرده بود.
هر چند به نظر می رسد بخشهای از ابتدای نسخه مرجع موجود «سام نامه» گم شده و گردآورنده ناشناسی سعی کرده است با اضافه کردن بخشهای از شاهنامه اين افتادگی را جبران کند. اين بخشها خلاصه ای از ابتدای شاهنامه، حمد و ثنای ابتدای آن، داستان پادشاهان اوليه مانند کيومرث، سيامک، هوشنگ و طهومرث است. پس از آن به خلاصه از داستان پادشاهی جمشید و ضحاک می پردازد و کمی هم در مورد فریدون می گويد. اما بدون آنکه به داستان فرزندان فریدون بپردازد ناگهان داستان سام شروع می شود و تنها در چند بیت توضیح می دهد که سام از دخت پادشاه بلخ به دنیا آمد و بدون ذکری از پدرش، ناگهان به سن چهارده سادگیش می رسد، و رفتن سام به شکار. البته مثل تمام داستانهای ایران، این شکاری است که با دیدن تصویری از یک دختر سرآغاز یک داستان طولانی حماسی، عاشقانه می شود. اینبار دختر، دختر پادشاه چین است. بنابراین سام یکتنه قصد چین می کند و داستان پر فراز نشیب سام و پریدخت شروع می شود. داستانی که با فتح خاور زمين شروع می شود و درگیری با ژندجادو و مکوکال دیو ادامه پيدا کند. رسيدن دوستانی سام مانند قلواد و قلوش و فرهنگ ديو، پیدا شدن و سر و کله زدن با عالم افروز پری که یک دل نه صد دل عاشق سام شده است! جنگها و دسیسه چینی های فغفور چین، اسارت سام و آزاد شدنش توسط دلداده دیگرش قمررخ، جنگ با پهلوانان و سرداران چینی و حتی معشوقش پری دخت و ده ها ماجرای دیگر در سرزمین چین و ماچین تنها شروعی مقدماتی برای ماجرای سام است که در نهایت با ربوده شدن پریدخت توسط «ابرها»ی دیو وارد مرحله جدیدی می شود.
مثل اکثر داستانهای قدیمی و سنتی ایرانی، این کتاب هم دقیقا از دو بخش تشکیل شده است. در بخش نخست سام بیشتر با پادشاهان و پهلوانان به نبرد بر می خیزد و در بخش دوم، به سرزمينهای افسانه ای می رود و با جن و دیو و پری سر و کار دارد. در سام نامه نيز سام برای آزادی «پریدخت» مجبور می شود به مغرب زمين برود و بساط خدای «شداد» ديو را بر هم بزند و با جمعی از پهلوانان و بزرگان دیو از جمله «عوج بن عنق» که ارتفاع مچ پایش نزدیک به 30 متر بوده و ارتفاع زانویش بیش از یک فرسنگ و يا «طلاج ديو» که سپری از آهنربا داشته و همه اسلحه ها را به سمت خود جذب می کرده و يا ارقم ديو که جوجه های سیمرغ را می خورده است، به نبرد می پردازد. البته فهرصت دیوهای که به دست سام کشته می شوند بسیار طولانی تر است، هر چند بعضی ها مثل عوج فرار را بر قرار ترجیح می دهند!
در نهایت سام همانطور که پیش بینی می شود، پيروزمندانه در حالی که دختر فغفور چين را نجات داده است، از مغرب زمین به چين بر می گردد، اما فغفور چين دست از مخالفت خوانی بر نمی دارد و بالاخره سرش را بر سر لجاجتش می گذارد و در هجوم لشکر چین به سام ناخواسته به دست سام کشته می شود. صد البته پس از بر طرف شدن این مشکل و هفته ای عزا داری عاشق و معشوق بالاخره به هم می رسند. و شاعر نزدیک به 500 بيت فقط در وصف عروسی و شب زفاف آن دو داستان سرائی می کند. و در پایان داستان، سام به غنایم فراوانی از مغرب زمین و خاور زمين و چين به دربار منوچهر شاه بر می گردد!
از من نخواهید که تمامی این داستان طولانی را برایتان تعریف کنم، تنها فهرست مطالب این کتاب ده صفحه است. و بیش از 700 صفحه کتاب و در هر صفحه 21 بيت. در واقع این کتاب مشمول 14500 بيت است که به نظر می رسد شاعر نزدیک به ده سال صرف سرودن آن کرده اند. من البته هرچند برای خواندن آن، این مدت صرف نکردم اما در نوع خودش، خواندنی طولانی شد. من طبق سنت همیشگیم که شب یلدا را با یک کتاب قدیمی ایرانی شروع می کنم، امسال به سراغ سام نامه رفتم و دقیقا 70 روز طول کشید تا آن را تمام کنم.
اما قصه پر غصه «سام نامه» مانند سایر آثار هنری مان است. مصحح کتاب پس از بیش از دوسال جستجوی فراوان توانسته است نسخه ای از آن را در کتابخانه ملاء فیروز بمبئی پیدا کند و در نهایت نسخه کاملتری از آن را نزد دانشمندان فارسی شناسی یعنی آقای پروفیسر نادرشاه منوچهرجی هومچی در پونه به سال 1319 پيدا کند و با کمک نسخه دیگری که در کتابخانه «مانک جی لیمجی هاتریا» بمبئی موجود بوده است، توانسته است که تقریباً نسخه کاملی از داستان را به دست بیاورد. اینکه ادب دوستان به دنبال آثار نفیس فارسی باید موزه ها و کتابخانه های خارج از کشور را جستجو کنند چیز تازه ای نیست، اما هر بار شنیدنش برای من دردبار است. در ایران دو نسخه از این کتاب موجود است یکی مربوط به استاد مجتبی مینوی با 8967 بيت و ديگری مربوط به کتابخانه مجلس شورای ملی ایران با نزدیک به 3600 بيت. البته دو نسخه از این کتاب در کتابخانه موزه بریتانیا در لندن نیز به ثبت رسیده است که یکی از آنها حاوی 4200 بیت و دیگری شامل 8000 بیت است. همچنین به نظر می رسد نسخی از این کتاب در کتابخانه دیوان هند و کتابخانه ملی پاریس نیز موجود باشد که توسط محققین و مستشرقان به آلمانی و فرانسوی به آن اشاراتی شده است.
در بسیاری از نسخ خطی نام شاعر از قلم افتاده است و تا مدتها نام سرآينده این منظوم بزرگ مشخص نبوده است. اما ببینیم سرآينده این سطور کیست؟ خواجوی کرمانی شاعری است که در 17 دی ماه 689 هجری قمری در کرمان به دنیا آمده است و در 763 در سن 73 سالگی در شیراز درگذشته است و مزار او در تنگ الله اکبر بر سر راه اصفهان و شیراز قرار دارد. از معاصرین او می توان به سلطان ابو سعید، خواجه سلمان ساوجی و عبید زاکانی و ناصر خسرو بخاری و میرکرمانی و مولانا مظفر هروی نام برد. خواجوی کرمانی سبکهای زیادی را آزموده است. در مقدمه کتاب می خوانيم که:
«اما در باب سبک خواجو باید گفت که وی از بسیاری از شعرای پيشینش همچون سنائیظ و خاقانی و ظهیر و جمال اصفهانی و نظامی و عراقی و سعدی و فردوسی، در مثنوی و قصیده و غزل پيروی کرده است. اما اين پيروی او اکثراً در عين بدیع بودن مضامين به کار گرفته شده در اشعارش بود. عادت به کاربرد ملمع و قوافی و دریفهای مشکل و الفاظ مصنوع و تجنیس داشت. وی در دوران اقامتش در شيراز، تاثیر شگرفی بر حافظ جوان گذشت، به نحوی که بسیاری از ابیات دیوان حافظ به تقلید یا استقبال از غزلهای خواجو بوده است:
استاد غزل سعدی است پیش همه کس اما **** دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو»
از پشتکار خواجوی کرمانی که بگذریم، خصلت خوب دیگری که داشته است، صداقت و خضو بوده است. در حالی که در ادبیات منظوم ما، بسیاری از شاعران کم جنبه و بیمایه لاف بزرگی می زنند و خودشان را از فردوسی و سعدی بالاتر می دانند او در جائی گفته است:
«گر از بینوائی نوائی زدم **** زبهر سخن دست و پائی زم
سرانجام کردم بدین نامه ختم **** که فردوسیش هست شهنامه ختم
به نزدیک خورشید او ذره ام **** به دریای گفتار او قطره ام
کشیدم یکی جوی آبش طراز **** لب جو بدان بحر پیوسته باز»
اما علیرغم گفته شاعر، به نظر نمی رسد داستان ختم شده باشد، چون دقیقا در جائی که اشاراتی به داستان زاده شدن زال دارد و ماجرا را شروع می کند، کتاب تمام می شود!
سام نامه از بسیاری جهت، کتاب قوی است و این به شخصیت خود سام هم بر می گردد. حداقل از نظر اخلاقی سام علیرغم وجود دلداده های فراوانی انس و پری که هر کاری حاضر بودند برایش بکنند، تا پایان داستان به معشوق خود وفا دار بود. برخلاف بقیه داستانهای این چنینی که قهرمانان خوب کمتر کشته می شوند در این داستان شاهد هستیم که چندتن از یارانش به دست دشمنان کشته می شوند و جنبه حقیقی تری به ماجرا می دهند. اما به شدت به نظر می رسد افتادگی های در داستان هست. بعضاً بسیاری از قهرمانان برای همیشه رها می شوند مانند «قمررخ» و هیچ وقت یادی دیگر یادی از آنها نمی شود. بعضی از قهرمانان ناگهان و بدون مقدمه در جاهای ظاهر می شوند که قرار نبوده باشند مانند قمرتاش و فرهنگ دیو که ناگهان سر از مغرب زمین در می آورند و يا داستان بعضی کامل گفته نمی شود، مثل قلوش که لشکرش توسط نهنکال دیو متلاشی می شود، اما پس از برگشت سام به چین ناگهان در کنار او ظاهر می شود. اما یکی از نکات جالب داستان، بزرگ شدن قهرمان و قوی شدن او در طول داستان است. در بخشهای نخست می بینیم که هر چند سام پهلوانی است قدرت مند اما وقتی درگیر نبرد با ارتش چین می شود، نزدیک است که از خستگی از پا بیفتد ولی در پایان داستان می بینیم که سام خودش یک تنه به دریای ارتش چین حمله می کند و حتی به قلب لشکر می زند و فغفور چین را می کشد. در بخش نخست می بینیم که نهنکال دیو به حیله و بخت سام به دام می افتد اما در پایان داستان سام به راحتی او را شکست می دهد. در هر صورت شما می بینید که سام به مرور قوی تر قوی تر می شود و به همان نسبت دشمنانش نیز قوی تر می شوند. مثل عوج بن عنق که گفتیم ارتفاع زانویش یک فرسخ بوده است و تیرهای سام به زور به بالای مچ پایش می رسیده است ! اما سام بالاخره کف پایش را زخم می کند و آنقدر اذیتش می کند که فرار را بر قرار ترجیح می دهد تا بعداً در تورات توسط حضرت موسی کشته شود.
من هر چند حالا، حالا ها می توانم در مورد سام نامه برایتان بگویم اما به نظرم کتابهای این چنین برای خوانندگان امروزی بسیار محجور است و کمتر کسی به خواندن داستانهای این چنین علاقه دارد در حالی که دیدن فیلم ها و سریالهای هالیوودی بیشتر به مزاق انسان امروز می چسبد. شاید همین دلیل بوده است که ناشر تنها 500 نسخه از این کتاب چاپ کرده است و من باید شاکر باشم که توانستم یکی جلد از آن را به دست بیاورم. شاید چند سال بعد محققان برای پیدا کردن نسخه های همین کتاب چاپی هم باید به کتابخانه های هند و انگلیس و فرانسه مراجعه کنند.
در هر حال اگر شاهنامه را خوانده اید، بد نيست این کتاب را هم بخوانید تا با یکی از قهرمانان اسطوره ای کشورمان آشنا شوید. حداقل شاید در آينده افراد بیشتر پیدا شوند که نام فرزندشان را «سام» يا «پریدخت» يا «قمرخ» يا «فرهنگ» بگذارند.

شاد و كتاب‌خوان باشيد،
كرم كتاب

۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه

معرفی سایتی در مورد تاریخ

سايت Iranian History On This Day سايت بسیار مفيد است که هر روز ضمن اشاره به رخدادهای تاریخ آن روز ایران و ايرانيان به گوشه ای از تاریخ جهان و ادبيات نيز می پردازد. امروزها که خواندن کتابهای تاریخی از همیشه کمتر طرفدار دارند، با مشترک شدن فید خوان اين سايت، می توانيد هر روز با بخشی از تاریخ کشورتان آشنا شويد.
مثلاً با نگاهی به رخدادهای 12 اسفند، فکر کنم هر ایرانی از اينکه گزارش خبر پيروزی ایران در جنگ با روم در سال 52 پيش از ميلاد را از زبان رومی ها بخواند لذت می برد، در اين گزاش آمده است که :
«يك قسمت از مذاكرات جلسه سوم مارس سال 52 پيش از ميلاد سناي روم حاوي اظهارات چند افسر رومي در باره شكستشان از ايران در جنگ كارهه ( حران ) كه در بهار سال 53 پيش از ميلاد (حدود 9 ماه قبل از آن) صورت گرفته بود و ضمن آن كراسوس كنسول روم كشته شده بود به اين شرح است:
سپهبد سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاكتيك و سلاحهاي تازه استفاده كرد. هر سرباز سوار ايراني با خود مشك كوچكي پر از آب حمل مي كرد و مانند ما دچار تشنگي نمي شد. به پيادگان با مشكهايي كه بر شتر ها بار بود آب و مهمات مي رساندند. سربازان ايراني به نوبت با تاكتيك خاصي كه براي ما تازگي داشت از ميدان خارج مي شدند وبه استراحت مي پرداختند. سواران ايران قادر به تير اندازي از پشت سر هستند كه ما تجربه آن را نداريم . ايرانيان كمانهاي تازه اختراع كرده اند كه با آنها توانستند پاي پيادگان مارا كه باسپرهاي بزرگ در برابر انها و براي محافظت از سوارانمان قلعه درست كرده بوديم به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبين هاي دوكي شكل بودند كه با دستگاه كاملا تازه اي تا فاصله دور پرتاب مي شد. شمشيرهاي آنان شكننده نبود. هر واحد تنها از يك نوع سلاح استفاده مي كرد و مانند ما خود را سنگين نمي كرد. سربازان ايراني حق عقب نشيني و تسليم شدن ندارند و تا آخرين نفس بايد بجنگند . اين بود كه ما شكست خورديم و هفت لژيون را به طور كامل از دست داديم و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد.»
همين مقدار کم نشان می دهد که ايرانيان اولين قومی بودند که قمقمه نظامی که امروزه جزو ملزومات هر ارتشی است را اختراع کردند، يگان تدارکات منحصر به فردی در ارتشهای آن روز دنیا داشتیم؛ تکنيکهای تیراندازی و بهترین کمانهای آن زمان و اولین سلاح ضد زره و همچنين شکلهای اولیه توپ را اختراع کردیم، به نوعی تکنولوژی فولاد نشکن رسیده بوديم(حتی مدتها پیش از جومونگ!) يگانها تخصصی داشتیم که هر کدام در یک اسلحه مهارت داشتند و در نهایت این که شکست ناپذيرترین ارتش آن زمان را به زانو در آورديم، امپراتورشان را کشتیم و شرایط خفتبار صلح را بر آنها تحميل کرديم!
حتماً توصیه می کنم عضو اين سايت بشويد و هر روز با بخشی از تاریخ آشنا شوید.

شاد و کتابخوان باشید
کرم کتاب