۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

گزارش كتاب «مردم معصوم»


«جان گريشام» با اولين كتابش كه در ايران چاپ شد، يعني كتاب «شركت» در دل من جا باز كرد و از آن به بعد تمام كتابهايش را بدون استثنا مي‌خريدم. كتابهاي بي نظير مانند:

  • موكل
  • باران ساز
  • هيئت منصفه فراري
  • پرونده پليكان
  • برادران
موضوع اكثر اينگونه كتابها نوعي از داستان بود كه مي‌توان آن را جزو زير گروه پليسي/حقوقي طبقه بندي كرد. در بيشتر آنها قهرمان داستان يك وكيل يا يك موكل است و در تمام اين داستانها پاي يك پرونده حقوفي در ميان است و در بيشتر مواقع البته پاي يك پول زياد يا يك عشق. داستانهاي است كه نويسنده با توجه به دانش حقوقي خود و قوانين آمريكا نوشته است و آنقدر خوب نوشته است كه كاملاً باور پذير است. براي ما جهان سومي ها كه نمي‌دانيم حقوق چيه، وكيل چيه، شايد خواندن و لذت بردن از اين كتابهاي عجيب باشد. اما ما حداقل دوتا چيز را خوب مي‌فهميم: «پول» و «عشق»!
خلاصه سالها از آشنائي من با جان گريشام گذشته و طي اين مدت هيچ وقت من را نااميد نكرده بود تا اينكه كتاب «خانه نقاشي شده» را بيرون داد! اولين كتاب غير حقوقي گريشام، شايد براي خودش جالب بوده باشد اما براي من يكي كه نااميد كننده بود و تصميم گرفتم ديگر كتابهاي غير حقوقيش را نخوانم. آخر مي‌دانيد ما خودمان به اندازه كافي درد و رنج داريم كه فكرش را بكنيم، لازم نيست يكي ديگر برايمان مشابهش را بنويسد!
وقتي كتاب مرد معصوم را خريدم از اينكه دوباره يك كتاب حقوقي از گريشام دست گرفتم خيلي خوشحال شدم و حتي از ذوقش دو تا خريدم تا يكي را به دوستم هديه بدهم. كتاب رفت توي صف كتابهاي نخوانده و من دنبال فرصتي كه اين كتاب را بتوانم يك نفس بخوانم و لذت ببرم. تا اينكه تعطيلات نوروز فرا رسيد. ديدم فرصت بهتر از اين پيدا نمي كنم. بنابراين كتاب را بعلاوه سه كتاب ديگر برداشتم تا در سفر بخوانم. از همان لحظات اولي كه توي كوپه قطار نشستم، آن را دست گرفتم، خوشحال از حجم زيادش و اميدوار كه با سرعت و لذت آن را تمام كنم و بروم سراغ كتابهاي ديگر.
اما كار خيلي خيلي كند پيش رفت! دليلش كاملاً واضح است. اين يك كتاب داستان پليسي/حقوقي نبود، يك پرونده حقوقي بود! پرونده اي با ده ها شاهد و مدرك و دادستان و پليس و قاضي و هئيت منصفه و ....! كتاب سرگذشت واقعي «ران ویلیامسون» و «دنیس فریتز» است كه متهم به قتل دختر جواني به نام «دبي كارتر» مي‌شوند و بر اساس پرونده سازي پليس و دادستان، بيگناه به اعدام و حبس ابد محكوم مي شوند.
كتاب فاقد كوچكترين داستان سرائي است و در واقع يك گزارش از يك پرونده حقوقي است كه شرح اقدامات حقوقي يك ماجراي دوازده ساله است. متاسفانه شخصيت اصلي داستان يعني «ران» هر چند اينبار بيگناه است، ولي آدمي نيست كه بتوانيم با او همذات پنداري كنيم. او الكلي است و الظاهر از كلكسيوني از بيماريهاي رواني نيز رنج مي‌برد! مشكلي اصلي پرونده در چهار چيز است:
- بي پولي ران و نداشتن وكيلي ماهر
- پرونده سازي پليس و مهارت دادستان
- هئيت منصفه احساسي و غير منصف
- عدم دقت قاضيها
پرونده قتل دبي كارتر بارها و بارها به گونه هاي مختلف و مطابق قانون به دادگاه مي رود و هر بار با بي دقتي از قسمتهاي مختلف آن مي گذرند واين ران است كه بايد در سلولش در انتظار مرگ بنشيند و زندانيان و زندانبانهاي بدتر از زندانيان را تحمل كند.
هر چند در نهايت و در آخرين لحظه فرشتگان نجاتي سر ميرسند تا بيگناهي را از پاي دار نجات بدهند.
هر چند اين كتاب بخاطر نشان دادن ضعف نظام قضائي آمريكا در آن كشور خيلي سروصدا كرده و خواننده پيدا كرد. (البته ممكن است خواننده ها مثل من بر اساس شهرت قبلي نويسنده خريد كرده باشند) اما براي ما در كشوري كه حتي اولين حق «آنها» يعني داشتن وكيل‌ دولتي (حتي اگر بيكفايت باشد) را نداريم، زياد جالب نيست. در كشور ما كه قاضي يك تنه كار دادستان، هئيت منصفه و قضاوت را انجام مي‌دهد، براي كشتن يك نفر يك اشتباه كافي است و نياز به اشتباه ده ، بيست نفر آدم نيست!
هر چند در آخر داستان قهرمانان آن با گرفتن يك پول چاق و چله كمي از دنيا لذت مي‌برند، اما حقيقتاً خواندن اين كتاب لذتي براي من نداشت و اگر جان گريشام به همين رويه بخواهد ادامه بدهد، احتمالاً بايد دورش يك خط قرمز بكشم! من كه به شخص شرمنده آن دوستي شدم كه نسخه دوم كتاب را بهش هديه كرده بودم!

ترجمه كتاب، همانطور كه از مترجمي مثل خانم «فريده مهدوي دامغاني» مي‌شد انتظار داشت، ترجمه خوبي است. اما ايكاش عنوان كتاب را به جاي «مرد معصوم»، «مرد بيگناه» ترجمه مي‌كردند. چون قهرمان داستان آنطور كه از كلمه معصوم انتظار داريم بيگناه نيست. اما در آن پرونده خاص «بيگناه» محسوب مي شود. و واژه بيگناه در محاكم قضائي جا افتاده تر است تا معصوم!

يكي از نكات جنجالهاي كه پس از چاپ اين كتاب روي داد، شكايت دادستان وپليسهاي خلاف كار داستان از نويسنده بود. آنها سعي كردند از ترس رسوائي جان گريشام را هم مثل «ران» محكوم كنند، كه در نهايت دادگاه به نفع جان گريشام راي صادر كرد!

نتيجه گيري اخلاقي اين داستان اين است كه نظام حقوقي در هيچ كجاي دنياي بي خطا نيست چه جهان اول و چه جهان سوم! فقط دعا كنيد كه گرفتار آن نشويد! و اي كاش به جاي اين همه سر و صدا و آشوب و لشكر كشي براي يك مسئله سياسي، مردم ما بيشتر براي بهبود نظام قضائي خود تلاش مي‌كردند تا نظام دولتي. چون در اين صورت اگر نظام دولتي خطائي مي كرد، مي‌توانستند شكايتش را به دادگاه ببرند!

اگر از طرفداران داستانهاي عامه پسند جان گريشام، و ماجراهاي وكيلهاي ماجراجو با موكلان ناجور هستيد، اين كتاب به درد شما نمي‌خورد. اما اگر به رشته حقوق علاقه مند هستيد يا مشغول كار در اين رشته هستيد، اگر به حقوق بشر در آمريكا و بخصوص زندانهاي آمريكا علاقه مند هستيد، اگر ممكن است روزي گذر شما به آمريكا بخورد و مي‌خواهيد از نظام قضائي آنجا اطلاعاتي داشته باشيد و اگر كلكسيونر آثار جان گريشام هستيد، اختيار با خودتان است كه اين كتاب را بخريد يا نه!

شاد و كتاب خوان باشيد.
كرم كتاب

پ.ن: حالا فكر كنيد در حالي كه من بدبخت روز به روز در انتظار اخطاريه ها و احضاريه‌هاي دادگاه هستم. يك چنين كتابي را بخوانم. خودتان قضاوت كنيد كه چه تعطيلات شد براي من. خدا امسال را بخير بگذراند.

لينكهاي مرتبط:
"مرد معصوم" جان گریشام فارسی شد
گفت‌وگوی تایمز با «جان گریشام»
کتاب جنجالی جان گریشام به فارسی ترجمه شد





نام كتاب:مرد معصوم
نام اصلي:The Innocent Man
نويسنده:جان گريشام John Ray Grisham
مترجم:فريده مهدوي دامغاني
ناشر:كتابسراي نيك
نوبت چاپ :اول 1388
تعداد صفحه:680 صفحه
شمارگان:2000 نسخه
قيمت:100،000 ريال
شابك :978-964-2953-11-0

1 نظرات:

زمانيان گفت...

من هر روز، روزم رو با خوندن وب تو شروع مي كنم.
زيباترين چيز براي من در دنياخواندن كتاب همراه با نوشيدن يك چاي است.
تو گريشام را به من معرفي كردي. ازت ممنونم. اگرچه بهترين نويسنده مورد علاقه من سالينجر است. از او چيزي در وبت نديدم حتما ازش چيزي خوانده اي.
موفق باشي
زياد زياد